به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، چهارشنبه (21 دی) دستگاه قضائی اعلام کرد علیرضا اکبری همکار اسبق دبیرخانه شورای امنیت ملی، به جرم افساد فیالارض و اقدام گسترده علیه امنیت داخلی و خارجی کشور از طریق انتقال اطلاعات به سرویس های اطلاعاتی بیگانه، به اعدام محکوم و حکم او اجرا شد.
بر اساس اعلام وزارت اطلاعات، علیرضا اکبری اطلاعات مهم کشور را به صورت کاملا آگاهانه در اختیار سرویس جاسوسی دشمن قرار میداده است.
وزارت اطلاعات در بخشی از بیانیهاش گفته بود، یکی از مهمترین عوامل جاسوسی سرویس اطلاعاتی انگلیس در مراکز حساس و راهبردی کشور توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) شناسایی و پس از طی فرآیندی طولانی و چند لایه در حوزههای ضد اطلاعاتی، فنی و عملیات فریب دستگیر شد.
علیرضا اکبری متولد ۲۹ مهر ۱۳۴۰ است که سابقه حضور در میادین جبهه به مدت 70 ماه را در کارنامه دارد. وی در مراکز امنیتی و نظامی مسئولیتهای حساسی برعهده داشت که موجب شده بود به برخی از اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی داشته باشد.
از جمله مسئولیتهای وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ مشاوراسبق فرمانده نیروی دریایی
ـ مسئول اسبق حوزه دفاعی و امنیتی مرکز تحقیقات وزارت دفاع
ـ معاون اسبق حوزه روابط خارجی وزارت دفاع
ـ مسئول اسبق سازمان نظامی اجرای قطعنامه ۵۹۸
این جاسوس انگلیس بنا به گفته خودش از همان دوران کودکی «دست به ذغال میزد طلا میشد...» شاید به همین علت در مناظراتی که انجام میداد پیروز می شد و موجب شد تا در کانون توجهات قرار گیرد.
سرویس جاسوسی انگلیس اکبری را به شکلی ویژه در نشستی دیپلماتیک و به وسیله سفیر انگلیس و افسر اطلاعاتی Mi6 شناسایی می کند.
در همان جلسه سفیر انگلیس همراه با فردی دیگر به او نزدیک می شوند و با وی صحبت می کنند، در جریان این دیدار کارتی به اکبری داده می شود که وی آن را دریافت می کند؛ شاید بتوان این مساله را به عنوان بزرگترین اشتباه اکبری در نظر گرفت؛ چرا که این اتفاق نشان داد وی نسبت به تعامل با سیاستمداران خارجی (که این عناوین نوعا پوششی خوب برای افسران اطلاعاتی بشمار می رود) ملاحظه ای ندارد و همین امر موجب شد سرویس اطلاعاتی انگلستان مسیر استخدام اکبری برای جاسوسی را ساده تر ببیند.
پس از آشناییِ ابتدایی زمان این رسیده بود که عملیات سرویس اطلاعاتی انگلیس وارد مرحله جدیدی شود؛ باید با اکبری ارتباط بیشتری برقرار می شد. به همین دلیل دعوت نامه ای برای مهره نشان شده Mi6 از طریق سفیر انگلیس فرستاده شد، اکبری هم به سفارت انگلیس رفت.
ارتباط با سوژه وارد فاز تازهای شده بود و برای اولین بار قول ویزای طولانی مدت(vip) و سفر به لندن مطرح شد؛ حتی گفته بودند نیازی نیست اکبری برای گرفتن ویزا، مدارکش را ارسال کند بلکه از خودِ سفارت کارهایش را انجام می دهند...
زمانی که ام آی سیکس از جانب معاون اسبق حوزه روابط خارجی وزارت دفاع به اطمینان رسید، افسران این سازمان اطلاعاتی خودشان را به او معرفی کردند و به صراحت گفتند: سرویس اطلاعاتی انگلستان هستیم.
ویندوز قرمز روش موساد برای ارتباط با جاسوسان و عوامل تروش است ولی راهِ امن Mi6 برای ارتباط با عواملش چیست؟
پاسخ این سوال را جاسوس رده بالای سرویس اطلاعاتی انگلستان میدهد، اکبری در اعترافاتش می گوید: «لپ تاپی به من دادند و گفتند این برای توست صفحهای برای شما درست میکنیم، هرچند وقت یکبار صرفا این صفحه را باز کن و ببین ... به محض باز کردنِ آن، ما متوجه میشویم.»
افسران اطلاعاتی Mi6 به اکبری علاقه مند شده بودند چرا که وی همه مشخصات لازم برای جاسوسی را داشت؛ اکبری از موقعیتی خوب و سوابق ممتازی بهره مند بود، از طرفی با توجه به ظاهری که داشت کمتر کسی فکرش را می کرد جاسوس باشد.
مشاور اسبق فرمانده نیروی دریایی در همین رابطه می گوید: «فهمیده بودم مورد توجه واقع شدهام و قرار است دنبال من بیفتند و تلاش می کنند با من تماس بگیرند، گفت و گو زیاد داشتیم و گفتند که سرویس اطلاعاتی انگلیس هستند.»
افسران اطلاعاتی مختلفِ انگلیسی با اکبری که حالا تبدیل به جاسوس ارشد Mi6 شده بود ارتباط برقرار کردند. یکی از این افراد با نام تشکیلاتی «مارکو» بیش از 24 ماه با اکبری در ارتباط بود، افسرمارکو که مامورتش را در قبال همکار اسبق دبیرخانه شورای امنیت ملی تمام شده میدید جایِ خود را به افسر دیگری از سرویس اطلاعاتی انگلستان داد؛ این فرد «جسیکا» نام داشت که 20 ماه با اکبری در ارتباط بود.
در اوایل پائیز سال 1392 جسیکا باعث آشنایی اکبری با «کیت» شد؛ به گفته این شاه ماهی اطلاعاتیِ انگلستان، این تعاملات موجب شده بود که قباحت ذره، ذره ریخته شود.
به دلیل موقعیتی و جایگاهی که اکبری داشت، از توان دسترسی به برخی اطلاعات طبقه بندی شده برخوردار بود به همین دلیل اطلاعات جذابی که میتوانست به دشمن دهد در یک حوزه خاص نبود؛ تا جایی که خودش میگوید: «دائم برایشان مساله بود... هراتفاقی که در منطقه می افتاد مورد سوال افسران اطلاعاتی انگلستان بود.»
با توجه به اینکه مذاکرات هستهای، ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی داشت طبعا یکی از موارد جذاب برای افسران انگلیسی بشمار میرفت.
علاوه بر مسائل هستهای، روشهای دور زدن تحریمها نیز جزو موضوعات مورد علاقه افسران اطلاعاتی انگلستان بود و در مورد آنها هم از اکبری سوال میپرسیدند؛ چراکه ایران از این طریق در شرایط تحریمی از شدت مشکلات اقتصادی میکاهد؛ بنابراین دست یافتن به اطلاعاتی در مورد روشهای دور زدن تحریم برای mi6 بسیار ارزشمند بشمار میرفت.
هرچند اکبری در تعامل با انگلستان تعمد داشت اما یکی از راه های یافتن سوژه های جدید و کیس های ترور، پرسشهای غیر مستقیم است. انگلستان هم که از دیر باز در زمینه مسائل جاسوسی تبهر خاصی داشته و دارد به خوبی از این روش استفاده می کند. افسران اطلاعتیِ انگلیس کاملا هوشیارانه در مورد دکتر فخری زاده اطلاعاتی را از این جاسوس رده بالای خود دریافت می کنند.
به عنوان مثال اکبری می گوید:
«وقتی پرسید شخصی مثل دکتر فخری زاده اگر چنان پروژهای باشد می تواند درگیر آن باشد می گفتم چرا نمیتواند؟»
عوامل Mi6 با این پرسش به سه مساله بسیار مهم دست یافتند؛ اول اینکه فردی به نام فخری زاده وجود دارد (به دلیل مسائل امنیتی وجود شهید فخری زاده انکار شده بود)، دوم در چه زمینه ای فعالیت میکند و سوم در چه سطح کارکردی و علمی قرار دارد.
یکی دیگر از اقداماتی که اکبری علیه امنیت ملی انجام داده است لو دادن مقامات عالی رتبه کشور بود چرا که وی به مقامات عالی کشور در سطح بالا دسترسی داشت و از طرفی دشمن برای تحت نظر گرفتن و ترور مقامات عالی رتبه و موثر نیاز داشت تا قبل از هرچیز اطلاعاتی در مورد هویت آنها کسب کند.
بنا به اظهارات اکبری اخبار جاریِ ایران هم برای افسران انگلیسی اهمیت زیادی داشت، وی در بخشی از اعترافاتش می گوید: «به تناسبِ اخبار جاری هم سوالی می پرسید»
علیرضا اکبری در سال ۱۳۸۷ به جرم جاسوسی توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد، اما با قید وثیقه آزاد شد و در ادامه به بهانه درمان به انگلیس رفت. Mi6 از ترس به دام افتادن ابر جاسوس خود شروع به سناریو سازی جدیدی کرد چرا که وی برای سرویس اطلاعاتی انگلستان مهره ارزشمندی بشمار می رفت و دستگیری اکبری شکستی بزرگ برای آنها بود.
به همین دلیل سعی کردند تا مانع از بازگشت مسئول اسبق حوزه دفاعی و امنیتی مرکز تحقیقات وزارت دفاع به کشور شوند، طراحی Mi6 برای رسیدن به این مقصود پروژه «سکته انگلیسی» بود.
به دو دلیل سرویس اطلاعاتی انگلستان از چنین روشی استفاده کرد:
اول: ایران نتواند از طریق اینترپل خواستار بازگشت جاسوس فراری شود
دوم: در صورت لزوم بتوانند در رسانه هایشان از اکبری شخصیتی مظلوم بسازند (کما اینکه برای سایر جاسوس هایشان این کار را به فراخور شرایط انجام داده اند).
اکبری در اعترافاتش می گوید:
«افسران انگلیسی به من گفتند شما سکته می کنی، اورژانس شما را به بیمارستان می برد و در بیمارستان شما را نگه می دارد، مدتی در بیمارستان بستری می شوی ممکن است حتی تا دو هفته شما را در بیمارستان نگه دارند».
هدف از این طراحی چه بود؟ پس از این موضوع، اکبری به علت سکتهای که کرده بود و منعی که از سفر داشت دلیلی موجه به دست آورده بود تا از سفر به ایران سر باز زند و در انگلستان بماند؛ اگر ایران هم اعتراض می کرد آنها می توانستند با ابزار مظلوم نمایی، خود را حق به جانب نشان داده و مانع از شکست برابر سرویس اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران شوند.
ادامه ماجرا اما جالب تر میشود؛ آنها برای اینکه این عنصر خودفروخته از خانوادهاش دور نباشد به وی میگویند زمانی که بستگانت برای دیدن تو به انگلیس می آیند آنها را قانع می کنیم تا همینجا بمانند... که این مساله نشان از جایگاه و میزان علاقه انگلیسیها به جاسوس با ارزششان دارد.
سرویسهای اطلاعاتی برای اینکه بتوانند سوژهایشان را به خوبی مدیریت کنند قبل از هرچیز باید ابعاد شخصیتی و ذهنی وی را بشناسند تا متوجه شوند از چه طریقی باید فضای اعتماد آمیزی برای سوژه به وجود بیاورند؛ کاری که حداقل در قبال اکبری به خوبی انجام داده بودند.
شناخت ابعاد مختلف شخصیتیِ سوژه زمان زیادی میبرد بنابراین می توان نتیجه گرفت که دشمن مدتها بر روی اکبری کار میکرده است و پس از تمام شدن تحقیقات و شناساییِ ابعاد مختلف شخصیتیِ وی وارد بُعد عملیاتی شدند.
خواندن صحبت های اکبری در این مورد خالی از لطف نیست:
«آقایی آمد و سلام و علیک کرد، خارجی بود و انگلیسی حرف میزد نامش مارک بود وادعا میکرد تمام مصاحبه های من را دیده است.
یعنی با تمام زوایای فکری من آشنا بودند. منظور این است که نوع نفوذ آنها این است که شخص را به طور دقیق می شناسند اخلاقیاتش را می دانند...حتما اتاق من به گونه ای بود که مثلا دستشویی آن رو به قبله نباشد، از قبل چند ملحفه اضافی می دادند که برای نماز خواندن پهن کنم، روانشناسی و رفتار شناسی دقیق بود. خیلی جنتلمن، خیلی با پرستیژ و شخصیت بودند... به تمام باورهای اعتقادی من احترام تام میگذاشتند.»
سرویس اطلاعاتی انگلستان برنامهاش را به گونهای طراحی کرده بود که تقریبا میتوان گفت هیچ نقصی نداشت؛ آنها برای همه ابعاد ماجرا چاره اندیشی کرده بودند (قوانین، مهندسی افکار عمومی و...) تا مانع از این شوند که این ابر جاسوس در اختیار افسران اطلاعاتی ایران قرار بگیرد، آنها فقط یک نکته را در نظر نگرفتند؛ هوش ایرانی در همه این مراحل آنها را تحت نظر دارد!
حتی زمانی که افسران Mi6 سکته انگلیسی را طراحی میکردند نیز در اشراف سربازان گمنام امام زمان(عج) قرار داشتند( تصاویر آن در بالا منتشر شد) یا زمانی که اندرو دان افسر اطلاعاتی انگلیس در حال تعقیب و مراقبت از اکبری بود نیز در رصد اطلاعاتی ایران بودند (یکی از تصاویر آن نیز در روزهای اخیر منتشر شد که در ابتدای همین گزارش منتشر شد).
افسران و جاسوس Mi6 مدتها در تور عملیات ضد اطلاعاتی و فنیِ سرویس اطلاعاتی ایران بودند و در نهایت این «ابرجاسوس» توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد و همه تدابیری که انگلیسیها برای دستگیر نشدنش به کار بسته بودند بیاثر شد.
علیرضا اکبری در بخشی از اعترافاتش در مورد علت همکاری با دشمن (لودادن اطلاعات سران کشور، روش دور زدن تحریم ها، مسائل مربوط به مذاکرات هستهای و...) میگوید: «غفلت، مسامحه، توجیه، نفس.... مشکل مالی نداشتم مگر خدا به من به آن میزان رحمت نداده بود؟ با وزیر نشست و برخاست داشتم نمی توانستم تقاضا کنم در جلسه و بگویم با چنین پدیده ای برخورد کردهام؟»
پس ازاینکه اعلام شد علیرضا اکبری در دادگاه به اعدام محکوم شده است وزیر خارجه انگلیس شخصا برای حمایت از وی به میدان آمد و گفت: «ایران بایستی اعدام علیرضا اکبری، شهروند انگلیسی ـ ایرانی را متوقف کرده و فورا او را آزاد کند.»
اما حمایت انگلستان هم مانعی نشد و در نهایت حکم اکبری اجرا شد.